آخرین پناه

دقایقس احساس کنیم و بیاندیشیم

آخرین پناه

دقایقس احساس کنیم و بیاندیشیم

درخت

صدایی سکوت دشت را می پیماید

صدایی یکنواخت

با ریتمی دلهره آور

چشم تمام درختانی که در سوگ تنهاییشان نشسته اند

دوباره سرشار از اضطراب شده است

سرشار از اضطراب اتفاقی ناگوار

اتفاقی که سالهاست ترس رویارویی با آن خواب را از چشمان خسته آنها ربوده

همه شب کابوس صدای خش خش حاصل از قدمهایش

صفحه ی سفید خاطرشان را خط خطی می کند

خطی سیاه

سیاه تر از شبهای تنهاییشان

ولی خوب می دانند گریزی نیست و  در انتظارند

منتظر مرگ آرزوهایشان

و اکنون نظاره گر حرکت دست تبر زن هستند که آمده تا

کابوس یکی از آنها را به حقیقت تبدیل کند

حرکت نرم دست تبر زن و درختی که آرام آرام در مقابل

رقص دست او زانو می زند و با سکوتی که همیشه او را مونس بوده وداع می کند .

آن درختان تنها ,

 همگی داشتند به فردای خود و مرگشان نگاه می کردند .

درخت

 

   

نظرات 8 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:34 ب.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

سلام عزیز

زندگی همه ما انسانها مثل همان درختهاست ... بالاخره روزی میرسه که دست اجل، تیشه بر تنه ما میزنه و این انتظار تلخ بالاخره روزی به پایان میرسه...
چه خوبه که با دل آرام و چشم سیر منتظر رسیدن اون روز بشیم/

شاد باشی

عادله سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:02 ب.ظ http://jangalesetare.persianblog.com/

سلام .خوشحالم از اینکه به طور اتفاقی وبلاگتون رو دیدم .خیلی زحمت کشیدید .موفق باشید .به من هم سر بزنید .

عادله پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:16 ب.ظ http://jangalesetare.persianblog.com/

سلام .باعث افتخاره .من لینک شما رو گذاشتم .

اس ام اس های عاشقانه یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ http://artemis_a.persianblog.com

یه سری هم به من بزنید .مطمئنم بهتون بد نمی گذره .[لبخند]

ارش دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ب.ظ http://arashdjmusic.blogfa.com/

salam weblage ghashangi dari man mikhastam age mishe ba ham tabadole link konim chon be nafe joftemoone amare bazdidemoon mire bala pas linke mano bezar be man khabar bede manam mizaram ok mer30 felan bye

همراز دریا پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.sayehegham.blogfa.com

بگذار تا تا از انحنای قامتت بالا روم.
یا نه، بگذار تا از سپیدیش سیراب شوم.
یا نه، بگذار تا دست در گیسوانت برم و ببویمشان.
یا نه، بگذار تا قاصد سرخگونم را میهمان لبانت کنم.
یا نه، بگذار...
اصلا نه، هیچکدام، هیچیک!
فقط بگذار کمان ابرویت را تماشا کنم.
این را که دیگر نمیتوانی از من دریغ ‌کنی نازنین؟

مجتبی یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ب.ظ http://aftablib.blogfa.com

سلام. وبلاگ بسیار زیبا با محتوایی درخور آن داری. از اینکه به وبلاگ من سرزدی ممنون. لینکتو توی وبلاگم می ذارم. موفق و موید باشی.

سعید سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:54 ب.ظ http://shalamche.blogsky.com

سلام
چطوری داش حمید رضا
وبلاگت مثل همیشه عالیه مطلب زیبایی هم بود
انگار یادت رفته یک رفیقی هم این اطراف داری
باشه
منتظرم
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد