در پیش چشم خسته من دفتری گشود
کز سالهای پیش
چندین هزار عکس در آن یادگار بود
تصویر رنگ مرده از یاد رفته ها
رخسار خاک خورده در خاک خفته ها
چشمان بی تفاوتشان چشمه ملال
لب های بی تبسمشان قصه ی زوال
بگسسته از وجود
پیوسته به خیال .
[ ]
هر صفحه پیش چشمم , دیوار می نمود :
متروک و غم گرفته و بیمار ,
هر عکس , چون دریچه به دیوار !
[ ]
انگار ,
آن چشمهای خاموش ,
آن چهره های مات
همراه قصه هاشان ـ ازآن دریچه ها ـ
پرواز کرده اند !
در موج گردباد کبود و بنفش مرگ
راهی در آن فضای تهی باز کرده اند .
[ ]
پای دریچه ای
چشمم به چشم مادر بیمارم اوفتاد
ـ یادش به خیر باد ! ـ
او , از همین دریچه به آفاق پر گشود
رفت آنچنان که هیچ نیامد دگر فرود !
[ ]
ای آسمان تیره تا جاودان تهی !
من از کدام پنجره پرواز می کنم ؟
وز ظلمت فشرده این روزگار تلخ
سوی کدام روزنه ره باز می کنم ؟
(( فریدون مشیـــری ))
============================================================
سلام به همه دوستای خوبم . امیدوارم که خوب باشید .اگر مدتی بود که مطلبی نوشته نمی شد به
خاطر این بود که با کنکور و بعد از آن بادرسهای دانشگاه درگیر بودم .خوب این مسائل حل شد و جواب
کنکور هم اومد . برای کارشناسی شهرستان قبول شدم و از شروع ترم باید به شهرستان برم .
ولی حتما سعی می کنم شما دوستهای خوبم را از دست ندهم و وبلاگ را آپ کنم .
موفق باشید .
با سلام
برای تبادل لینک مزاحم شدم
اگر موافق هستید به من خبر بدید
ممنون
سلام مهدی عزیز
بهت تبریک میگم که توی کنکور موفق شدی .
خوشحال میشم که بهم سر بزنی
بای بای
سلام
متن شما عالی بود
یسر به من بزنید
با تبا دل لینک موافقین؟
سلام
از اینکه به وبلاگ من سر زدید ممنونم و خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم.
از اینکه کمی دیر به شما سر زدم باید ببخشید.
وبلاگ بسیار زیبایی دارید و زیبا قلم می زنید.
قبولی شما در کنکور رو هم تبریک میگم.
موفق باشید.
وای چه وبت قشنگه مهدی جون